loading...
نماز
محمد آزاد بازدید : 7 سه شنبه 29 بهمن 1392 نظرات (0)

در یكی از جنگ‌ها كه پیامبر همراه لشكر بودند، در شبی كه پاسبانی لشكر اسلام بر عهده‌ی عباد بن بُشر و عمّار یاسر بود، نصف اول شب نصیبِ،‌عباد گردید و نصف دوم نصیب عمار، پس عمار خوابید و تنها بُشر بیدار بود و مشغول نماز گردید در آن حال یكی از كفار به قصد شبیخون زدن به لشكر اسلام برآمد به خیال اینكه پاسبانی نیست و همه خوابند از دور عباد را دید ایستاده و تشخیص نمی‌داد كه انسانست یا حیوان یا درخت برای اینكه از طرف او نیز مطمئن شود تیری به سویش انداخت تیر بر پیكر عباد نشست و او اَبداً اعتنایی نكرد، تیر دیگری به او زد و او را سخت مجروح و خونین نمود باز حركت نكرد تیر سوم زد پس نماز را كوتاه نمود و تمام كرد و عمار را بیدار نمود عمار دید سه تیر بر بدن عباد نشسته و او را غرق در خون كرده گفت: چرا در تیر اول مرا بیدار نكردی عباد گفت: مشغول خواندن سوره‌ی كهف در نماز بودم و میل نداشتم آن را ناتمام بگذارم و اگر نمی‌ترسیدم كه دشمن بر سرم برسد و صدمه‌ای به پیغمبر برساند و كوتاهی در این نگهبانی كه به من واگذار شده كرده باشم هرگز نماز را كوتاه نمی‌كردم اگر چه جانم را از دست می‌دادم.[1]
[1] . سفینه البحار، ج2، ص145.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 39
  • بازدید سال : 180
  • بازدید کلی : 887